عکاس مهد
سلام امروز قرار بود عکاس بیاد توی مهد و توی دفترشون نوشته بود دودست لباس بذارید و تعداد عکسها رو مشخص کنید من امروز به خاطری جراحی دندونم استعلاجی بودم و نمیخواستم بیام سرکار صبح محیا رو آماده کردم و موهاشو سشوار کشیدم و لباساشو گذاشتم و توی دفترش هم تعداد عکسها رو نوشتم و گفتم محیا من امروز نمیام سرکار ،تو خونه میمونم که دندونم زود خوب بشه و تو با بابایی دوتایی برید و من تو خونه منتظر میمونم که شما برگردید. محیا اولش گفت باشه ولی بعدش یک اشک بهاری ریخت که ... مجبور شدم قید استعلاجی رو بزنم و به خاطر عکاس بیام سرکار
نویسنده :
مامان محیا
10:56